ژانر خانوادگی به دلیل فضای انسانی و همچنین نحوه ساخت نسبتا آسان، این تصور را در ذهن سازندگان به وجود آورده که هر چه ساختند با استفاده از پنجره “اخاذی احساسی” میتواند در پایان به اثری شیرین، انسانی و دوست داشتنی تبدیل شود. اما واقعیت این است که این ژانر خیلی خیلی سخت است و برای رسیدن به نتیجه خوب باید از گذرگاههای تاریک و سختی عبور کرد. فیلم Bookworm نیز دقیقا حاصل همین تصور پوچ است. همه چیز با حفظ ظاهر سعی در ساخت اثری شیرین داشته است. اما به نظر من نتیجه چیزی جز فاجعه و اتلاف وقتِ مخاطب نبوده است.
فیلم Bookworm و پلات اصلی آن به معنای دقیق کلمه کلیشهای است. پدری که تا به کنون فرزند خود را ندیده است، به خانه آمده و با یک سفر آپولونی؛ این رابطه عمیقِ خانوادگی به بهترین شکل ممکن ساخته میشود. اما اگر از کلیشهای بودنِ این پلات چشمپوشی کنیم، در اصل این نحوه پرداخت داستان و ساخت اتمسفر فیلم است که همهچیز را درباره کیفیت فیلم مشخص میکند. فیلم Bookworm ضربه را دقیقا از همینجا خورده است. فیلمی که در نحوه پرداخت به کاراکترها، فعل و انفعالات هیچ زحمتی به خود نداده و همهچیز در حد یک تیپ باقی مانده است. بیاید از شخصیت اصلی فیلم یعنی دختر ۱۲ سالهای شروع کنیم که محور اصلی Bookworm را تشکیل میدهد. همانطور که از عنوان فیلم پیداست، این دختر کرم کتاب یا کتابخوان است. در میان دیالوگها هم از او به عنوان یک کرم کتاب نام برده میشود. اما سوال این است که آیا ما به راستی در کل طول فیلم با یک کرم کتاب طرف هستیم؟ یا اینکه نه، ما با دختری روبرو هستیم که در ظاهر و در کلام کرم کتاب است و هیچ فرمی از کتابخوان بودنِ او ساخته نشده است؟ بگذارید کمی بحث را جدی کنیم. شیرفهم سازی یعنی آغاز خر فهم سازی. فیلمی که بخواهد مخاطبش را شیرفهم کند، در اصل دارد به مخاطب و به شعور و ذهن او نیز توهین میکند. فیلم Bookworm به جای ساخت یک شخصیت با ویژگیهای خاص، شروع به توضیح میکند که این دختر به شدت باهوش است و این باهوشی تنها در میزانسنی که کتاب در آن وجود دارد ساخته میشود! صفت چسباندن به یک کاراکتر وظیفه خبرنگار است نه یک هنرمند. این خبرنگار است که مینویسد: علی با عصبانیت وارد اتاق شد. یک داستان نویس و هنرمند این عصبانی بودن را میسازد؛ جوری که مخاطب خودش از میان دیالوگها و بازیها حدس بزند که این کاراکتر عصبی یا ناراحت است. Bookworm در عنوان، دختر ۱۲ ساله را باهوش مینامد. کسی که از این دختر مواظبت میکند هم او را یک کرم کتاب معرفی کرده و حتی خود دختر هم در میان کلامهایش خود را باهوش مینامند! اینها نشان میدهد که ما با فیلمسازی بسیار بیسواد و ابتدایی طرف هستیم که اصول ساخت یک اثر داستانی را بلد نیست. دختر باید مرحله به مرحله برای مخاطب ساخته شده و در پایان این من هستم که حدس زده و یا تشخیص میدهم او یک شخص باهوش هست یا نه. حتی در دیالوگها هم چیزی از سواد مثلا زیادِ دختر معلوم نیست و به جز آن یک بار هیچ کتابی در دست او دیده نشد! اطلاعاتی هم که در میان دیالوگها رد و بدل شد، چیزی به جز اطلاعات پراکندهِ ویکی پدیایی نبود و این نوع اطلاعات در هیچ کجای دنیا نشانی از سواد تلقی نمیشود. به نظر من دیالوگهای عجیب و غریب او چیزی به جز بی ادبی و گستاخی نیست و اگر هم این دیالوگها را قبول کنیم، نمیتوان آنها را مناسب یک دختر ۱۲ ساله دانست، مگر اینکه برای مخاطب تشریح شود که چرا او اینگونه است. و یا برای مخاطب تشریح شود که او حتما رمان چارلز دیکنز را خوانده وگرنه در حالت عینی اصلا به این دختر نمیخورد که دیکنز شناس باشد. پس در اولین قدم بنده چنین ادعا میکنم که فیلم Bookworm در ساخت شخصیت بسیار ضعیف و تیپیکالی جلو رفته و همهچیز برای آنها صفت است و هیچچیز به فرم نمیرسد.
فیلم برای به تصویر کشیدن رابطه پدر و دختر ساخته شده است. یعنی همهچیز فدا میشود تا این دو دنیاهای متفاوتشان را مقابل هم قرار دهند. یکی از مهمترین چیزهایی که در همین راستا فدا شد، شخصیت مادر است. اگر قرار باشد یک شخصیت بسیار مهم در ابتدای داستان حذف شود، باید در طول قصه ردپای شخصیت او ساخته شده تا کاراکتر مربوطه به فرم برسد. اگر چنین نباشد همیشه این سوال در ذهن مخاطب وجود خواهد داشت که اصلا چرا چنین کاراکتری وجود دارد؟ شخصیت مادر تنها به این دلیل وارد قصه شد که با حذف او، پدر وارد داستان شود. کلی هم سوال برای من مخاطب بیجواب ماند. چرا و چگونه این پدر بعد از دوازده سال پیش دخترش آمد؟ یعنی کس دیگری نبود که مواظب دختر باشد؟ آیا پدر با حس خوب به سراغ دخترش آمده؟ اینها سوالاتی است که به هیچ وجه ساخته نمیشود. دختر داستان هم از همان ابتدا با رویکردی عقل گرایانه هم به پدر توهین میکند و هم به مخاطب. از جوابهای سربالا گرفته تا حتی گستاخی بیش از حد. تمامی اینها هم زیر مجموعه این توجیه قرار میگیرند که دختر داستانِ ما باهوش است! اگر بخواهم بهترین نمونه ساخت چنین کاراکتری را مثال بزنم قطعا از شلدون کوپر نام خواهم برد. کاراکتری که هم باهوش بودنِ او ساخته شده بود و هم توهینهایش بامزه بودند. اما دختر ۱۲ ساله ما تیپیکالی است و لاغیر.
مسئله بعدی دلیل سفر این دو به طبیعت است. دختر کوچک برای گرفتن عکسی از یک پلنگ سیاه راهی جنگلهای سرسبز نیوزلند میشوند تا با برنده شدن در این مسابقه مهم و همچنین با برنده شدنِ پول زیاد؛ مشکلات مادرش را حل کند. اینکه دختری در این سن بسیار راحت و بدون ترس به سراغ یک موجود خطرناک برود تا عکسش را بگیرد، هم دور از ذهن است و هم در تضاد با شخصیت عقل گرای او. دوما اگر چنین جایزه بزرگی در کار است و عکس این پلنگ هم راحت به دست میآید، چرا هیچ حضوری از شرکت کننده دیگر نیست؟
به هر حال اینها ضعفهایی است که از چشم من به دور نماند. اما اگر همه اینها هدر شدهاند تا رابطه پدر و دختر را شاهد باشیم، واقعیت این است که هیچ رابطهای در کار نیست! دیالوگهای کلیشهای، جرو بحثهای دور از ذهن و خاطراتی که بارها در فیلم به آن رجوع میشود، هیچ چیز جذابی ندارد و حس مخاطب را هم برنمیانگیزد. بازی بازیگران هم به شدت بد و حاشیه رفته است و نمیشود با هیچکدام همذاتپنداری کرد. داستانهای فرعی هم همگی مسخره و اتلاف وقت است. هم داستان فرعی پلنگ و هم داستان فرعی دزدی که به راستی بد بود.
حال همه این ایرادات در فیلمنامه و فرم را به تکنیک کارگردانی پیوند بدهید که ده برابر از آن بدتر است و ایرادات عمدهای در کادربندی دارد. حتی کارگردان محترم نتوانسته از این طبیعت زیبا هم استفاده کند و به جز چند تصویر ساده، محیط عملات چیزی مجزا از فیلم است و تا پایان هم نمیتواند بخشی از داستان باشد. به نظر من عمده ایرادات کارگردان در کنار اینکه سواد فیلمسازی ندارد، در این است که سالها فیلم ترسناک و اسلشر ساخته و ناگهان به سراغ ژانر سختِ خانوادگی آمده است. این نشان میدهد که ما با کارگردانی دارای جهان و مسئله طرف نیستیم و همهچیز برای دوستان یک حس تکانهای است برای خلق اثر هنری.
در پایان چنین میشود گفت که فیلم Bookworm اثری بسیار بد و کلیشهای است که برخلاف ظاهرش هیچ جذابیت انسانی و داستانی در آن وجود ندارد. Bookworm تنها صفت است و هیچ فرمی ندارد. فیلم نتوانسته از ظریفتهای خود استفاده کند و صرفا به این امید به میدان آمده که قرار است فیلمی شیرین و انسانی با محوریت خانواده بسازد. اما نه. هیچ نکته مثبتی شامل Bookworm نمیشود و هیچ نکته انسانی و شیرینی هم در آن وجود ندارد.
نمره نویسنده به فیلم: ۲ از ۱۰