نقد و بررسی فیلم A Different Man | نقش خودشناسی و پذیرش خود در هویت

تجاربی که در زندگی بدست می‌آوریم، بواسطه‌ی توانایی ما در شناسایی و درک اینکه چه کسی هستیم  و درک و پذیرش هویت خود شکل می‌گیرد. این عوامل یعنی خودشناسی و پذیرش‌خود دو فرایند مرتبط با هم‌اند که برای سلامت روان، رشد شخصی و روابط ما مهم هستند و اساس چگونگی درک خودمان و تعامل با جهان را تشکیل می‌دهند. این مفاهیم اغلب ساده گرفته می‌شوند، درحالیکه بسیار پیچیده هستند و تحت‌تأثیر عوامل فرهنگی، اجتماعی و روانشناختی قرار می‌گیرند. درک آنها مستلزم بررسی مسیرهایی است که افراد بایستی برای کشف اینکه چه کسانی هستند و پذیرش آن هویت، علی‌رغم چالش‌های بیرونی و درونی، طی کنند.

جامعه نقش مهمی در شکل‌دهی به خودشناسی دارد. هنجارهای اجتماعی، انتظارات فرهنگی و زمینه‌های تاریخی تعیین می‌کنند که چه چیزی قابل قبول یا مطلوب است. فرضاً جوامع غربی اغلب فردگرایی را ارزش می‌نهند و افراد را به دنبال اهداف شخصی منحصربفرد و تأکید بر استقلال خود تشویق می‌کنند. برعکس، فرهنگ‌های جمع‌گرا ممکن است بر هویت جمعی اولویت دهند و بر نقش‌ها و مسئولیت‌ها در خانواده یا جامعه تأکید کنند. شاکله‌ی این هویت بصورت واحد نیست و همپوشانی و وابستگی حاصل از چندین عامل در ساختار آن وجود دارد. کیمبرله کرنشاو  فیلسوف و جامعه‌شناس آمریکایی بیان می‌کند که نژاد، طبقه اجتماعی و اقتصادی، جنسیت و سایر طبقه‌بندی‌ها با هم تعامل می‌کنند تا تجربیات و هویت افراد را شکل دهند. به عنوان مثال، یک زن رنگین‌پوست مجموعه متفاوتی از انتظارات اجتماعی و چالش‌ها را نسبت به یک زن سفیدپوست تجربه می‌کند. درک این مجموعه عوامل درهم تنیده، برای پذیرش‌خود بسیار مهم است زیرا به افراد اجازه می‌دهد تا پیچیدگی هویت خود را بشناسند و گرامی بدارند؛ و به جای احساس درونی تکه‌تکه شدن یا غرق شدن، می‌توانند ماهیت چندوجهی آنچه هستند را با همه‌ی نقاط قوت و ضعفی که هست، بدون قضاوت بپذیرند.

در مقیاس وسیع‌تر، پذیرش خود می‌تواند جامعه را متحول کند. وقتی افراد خود را می پذیرند، احتمال بیشتری دارد که بدون هیچ فیلتری دیگران را مشفقانه و بصورت فراگیر بپذیرند. جنبش‌هایی که خصوصاً در غرب از حقوق اقلیت‌های مختلف، آگاهی از سلامت روان یا مثبت‌بودن در قبال بدن، حمایت می‌کنند، قدرت پذیرش جمعی را در به چالش کشیدن هنجارهای اجتماعی و ایجاد دنیایی منصفانه‌تر نشان می‌دهند. از طرفی ظهور رسانه‌های اجتماعی این روند را پیچیده‌تر می‌کند، زیرا ایجاد استانداردهای غیرواقعی موفقیت، زیبایی یا سبک زندگی منجر به احساسات تحریف‌شده از خود برای بسیاری از افراد می‌شود. این مقدمه، به بهانه اکران فیلم «A Different Man» محصول سال ۲۰۲۴ ارائه شد که در ادامه به نقد آن می‌پردازیم:

فیلم «A Different Man» ، به کارگردانی «آرون شیمبرگ»، به عنوان یکی از آثار سینمایی منحصر بفرد سال ۲۰۲۴ محسوب می‌شود که مضامین هویت و پذیرش آن، ادراک از خود، درون‌اندیشی و هنجارهای زیبایی اجتماعی را در یک درام تاریک درهم می‌آمیزد. این فیلم با هنرمندی «سباستین استن» در نقش «ادوارد/گای» و حضور برجسته‌ی «آدام پیرسون» در نقش «آزوالد»، روایت غیرمتعارف خود را از طریق داستان‌گویی لایه‌ای، کمی طنز تندوتیز و همچنین تصویری خام و ترسناک از آسیب‌پذیری انسان بررسی می‌کند.

نقد و بررسی فیلم A Different Man | نقش خودشناسی و پذیرش خود در هویت - گیمفا
همسایه: «تمام ناراحتی‌های زندگی ناشی از نپذیرفتن واقعیته، می‌دونی این‌رو کی بهم گفته؟» ادوارد: «روانشناست؟!»

داستان «A Different Man» بر «ادوارد»، مردی با بیماری نوروفیبروماتوز، که باعث ایجاد تومورهای صورت و تغییر شکل قابل توجه می‌شود، متمرکز است(با گریم سباستین استن). ادوارد که تنها و منزوی، در گوشه‌ای از شهر نیویورک زندگی می‌کند، به عنوان یک شخصیت منفعل به تصویر کشیده می‌شود که بصورت ضمنی، سایه‌ی سنگین ناراحتی دیگران و تعصبات ذهنی ناگفته‌ی آنها را در رفتارشان نسبت به خودش، حس می‌کند. زندگی او که به شغل بازیگری مشغول است، با یک روش درمانی آزمایشی از طریق تزریق دارو به صورت، زیر و رو می‌شود و ظاهر او را کاملاً تغییر می‌دهد. حالا ادوارد به چهره‌ای که جامعه آن را جذاب می‌داند تبدیل شده است (پس از جراحی، توسط سباستین استن بدون گریم سنگین بازی می‌شود). با این حال، به جای یافتن رضایت در زندگی جدید خود، ادوارد که اکنون خود را “گای” می‌نامد، وارد یک چالش روانی می‌شود که هویت و اخلاقیات او را زیر سوال می‌برد.  بخصوص اینکه او  خود را در موقعیت بازی در یک نمایش تئاتر که توسط همسایه‌ی زیبایش، «اینگرید» (با بازی رناته رینسو) نوشته شده است، می‌بیند.

نقد و بررسی فیلم A Different Man | نقش خودشناسی و پذیرش خود در هویت - گیمفا
دکتر: «اینجا خونه‌ی آقای ادوارد لومیوله؟» گای: «ادوارد مرده! »

فیلم «آرون شیمبرگ»، به پرسش‌هایی راجع به ارزش‌های دوگانه، ارزش‌های خود و تعاریف زیبایی از منظر اجتماع می‌پردازد. این فیلم مخاطب را به این فکر وادار می‌کند که آیا هویت به ظاهر فیزیکی انسان یا ارزش‌های درونی او گره خورده است، در عین حال یک روایت پر از پیچ و خم، همراه با طنز تاریک و لحظات ناراحتی عمیق را عرضه می‌کند. این کاوش هویت، به ویژه به واسطه‌ی حس درگیری ادوارد نسبت به خود، با مضامین جهانی آسیب‌پذیری انسانی و مبارزه برای پذیرش خود نیز هم‌خوانی دارد.  

«سباستین استن» یکی از متحولانه‌ترین اجراهای خود را تا به امروز ارائه می‌دهد. او به زیبایی«ادوارد» را از یک مرد منزوی و قربانی به «گای»، یک ضدقهرمان یکبارمصرف بسبب ناامنی‌های درونی خودش و جامعه، تبدیل می‌کند. توانایی تحسین‌برانگیز او در به تصویرکشیدن پویایی‌های ظریف و سیر تکامل تضادهای درونی «ادوارد»، جایزه خرس نقره‌ای بهترین بازیگر نقش اول را در جشنواره فیلم برلین برای او به ارمغان آورد. ادواردی که «استن» ارائه می‌دهد، در ابتدا حس همدردی مخاطب را برمی‌انگیزد، اما بتدریج به یک شخصیت اگر نگوییم خاکستری اما مبهم تبدیل می‌شود. او بخوبی نشان می‌دهد که چگونه کسب موهبت و اعتبار اجتماعی جدید می‌تواند شخصیت انسان و ارزش‌های او را دچار تحریف کند. اما «آدام پیرسون» که در زندگی واقعی هم نوروفیبروماتوز دارد، کشف واقعی فیلم است. «پیرسون» در نقش«آزوالد»، یک رقیب با اعتماد بنفس بالا و کاریزماتیک، نمایشی شجاعانه از کاراکتری ارائه می‌دهد که انگار هیچگونه پشیمانی در زندگی ندارد، و با این کار ادوارد (و مخاطب) را به چالش می‌کشد. اجرای فوق‌العاده‌ی «پیرسون»، ذهنیت «ادوارد» مبنی بر اینکه زیبایی ظاهری، تضمین‌کننده موفقیت یا خوشبختی است را کاملاً ویران می‌کند، و پیچیدگی‌های عاطفی را نیز استادانه به روایت اضافه می‌کند. «اینگرید» با بازی  «رناته رینسو»، کاراکتر زنی را به نمایش می‌گذارد که بین همدلی واقعی و انگیزه‌های خودخواهانه گیر می‌کند. «اینگرید» که در ابتدا از درِ دوستی و محبت به ادوارد نزدیک می‌شود،  در ادامه از داستان زندگی او برای منافع شخصی خود سوءاستفاده می‌کند، و جالب اینجاست که درگیری‌های اخلاقی‌اش با ظرافتی مثال زدنی، تا پایان فیلم وجود دارد اما متأسفانه فرصت کافی برای پرداختن به عمق بیشتر این کاراکتر به وی داده نمی‌شود و برای همین شیمی حاصل از روابط این شخصیت کم اهمیت جلوه می‌کند در صورتی که نقش محوری در تصمیم ادوارد جهت تغییر صورتش را «اینگرید» ایفا می‌کند.

نقد و بررسی فیلم A Different Man | نقش خودشناسی و پذیرش خود در هویت - گیمفا
گای: «واسه نوشتن فیلمنامه‌ی کاراکتر ادوارد از شخص واقعی الهام گرفتی؟» اینگرید: «یعنی می‌خوای بگی داستانش نمی‌تونه از تخیل خودم باشه؟! می‌دونی، بخشی از شخصیت ادوارد بنحوی برگرفته از شخصیت خودمه!»

«آرون شیمبرگ» در این فیلم، به کاوش تفاوت‌های فیزیکی و هنجارهای اجتماعی می‌پردازد. او در مسند کارگردان «A Different Man» با مهارت بالایی طنز پوچ‌گرایانه را با بینش‌های حقیقتاً تأثیرگذاری که شاید قبلاً از او در فیلم «Chained for Life» دیده باشید‌، ترکیب می‌کند، و لحنی ایجاد می‌کند که بین سورئال و همزادپنداری در نوسان است. بنظر نگارنده، تصمیم «شیمبرگ» به بازی دادن بازیگران دارای نقص فیزیکی، از جمله «پیرسون»، ابعاد و اصالتی را به روح اجتماعی فیلم اضافه می‌کند که تمایل هالیوود به حذف یا تحریف چنین افرادی را به چالش می‌کشد. از نظر بصری این فیلم، حس زیبایی‌شناسی را تداعی می‌کند که یادآور سینمای دهه ۱۹۷۰ میلادی است که انصافاً این انتخاب، مضامین فیلم در مورد نقص داشتن و خام بودن انسان را باورپذیرتر می‌کند. موسیقی متن فیلم نیز با هنرمندی «Umberto Smerilli» در خدمت آشفتگی‌های عاطفی ادوارد و آشفتگی نهفته در دنیای قصه درآمده است. کار پروتز صورت «سباستین استن» پیش از عمل «ادوارد»، یک شاهکار است و برای تأثیرگذاری فیلم ضروری بنظر می‌رسد. این دستاورد فنی احتمالاً تیم را به سمت کسب جوایز بیشتر سوق خواهد داد.

ساختار تئاترگونه فیلم، یعنی جاییکه «ادوارد» برای بازی در یک نمایش صحنه‌ای که روایتگر زندگی سابق خودش است، تست می‌دهد، پیچش داستانی خلاقانه‌ای اضافه می‌کند. این جنس روایت، مرز بین واقعیت و خیال را محو می‌کند و ادوارد را مجبور می‌کند تا با شخصی که قبلاً بود روبرو شود و در عین حال با پیامدهای رها کردن آن هویت دست و پنجه نرم کند. کمدی تاریک در این صحنه‌ها، از جمله طنز «ادوارد/گای» که بدون اینکه کسی او را بشناسد، نقش “خودش” را بازی می‌کند، لحظات سنگین‌ فیلم را تلطیف‌ می‌کند. لحن فیلم بسیار به رؤیاهای سورئال آثار دیوید لینچ نزدیک است. این تعادل طنز تراژیک با  هجو تلخی که ارائه شده است، هرگز اجازه نمی‌دهد کاوش داستان در مسائل جدی به ملودرام تبدیل شود. در واقع این تعادل، مخاطب را درگیر نگه می‌دارد و اطمینان می‌دهد که روایت فیلم تأمل‌انگیز باقی می‌ماند و به زبان ساده نمی‌خواهد بزور هم که شده اشک مخاطب را در بیاورد، چون چنین هدفی را دنبال نمی‌کند.

نقد و بررسی فیلم A Different Man | نقش خودشناسی و پذیرش خود در هویت - گیمفا
اینگرید: «اون یجور ماسکه که روی صورتته؟» گای: «آره، نمونه اولیه‌ی گریمه.» اینگرید: «ما بودجه‌ی همچین گریمی رو نداریم.» گای: «من واسه این نقش بدنیا اومدم، بذار تست بدم.»

از منظر فنی چند ایراد به فیلم وارد است، یکی از ایرادات مربوط به گام و ساختار روایت است، در حالی که گام فیلم عامدانه در خدمت روایت کند و پرپیچ و خم آن است و اجازه‌ی لحظاتی از درون‌نگری را به مخاطب برمی‌دهد، اما ممکن است در عین حال مانع درگیرشدن با داستان شود، و نقاط کلیدی داستان خسته‌کننده یا کم‌اثر از آب دربیاید. علاوه بر این، داستان سرایی غیرخطی، که بین گذشته «ادوارد» و حال «گای» در نوسان است، گاهی اوقات می‌تواند سردرگمی ایجاد کند یا مانع از جریان کلی روایت شود. علاوه بر این، توسعه شخصیت، به ویژه در مورد شخصیت‌های فرعی، بسیار مورد انتقاد است. در حالی که «سباستین استن» و «آدام پیرسون»  اجراهای جالبی به عنوان «ادوارد/گای» ارائه می‌دهند، بازیگران نقش‌های فرعی همیشه عمق یا پیچیدگی یکسانی ندارند. در نتیجه، روابط آنها با «ادوارد/گای» ممکن است توسعه نیافته یا غیر واقعی به نظر برسد و از طنین عاطفی کلی موجود در داستان بکاهد. سبک بصری کارگردان «آرون شیمبرگ» نیز، اگرچه اغلب جذاب است و از آن تعریف کردیم، اما گاهی می‌تواند حواس را از مضامین مرکزی و روایت اصلی پرت کند. بیننده ممکن است تصاویر سورئال و توالی‌های رویایی را آزاردهنده یا غیرضروری بداند و به طور بالقوه لحظات تکان‌دهنده‌تر فیلم در او اثر کمتری داشته باشد. این رویکرد بصری می‌تواند گاهی اوقات پیام اجتماعی-فرهنگی در قلب “A Different Man” را رقیق کند.

نقد و بررسی فیلم A Different Man | نقش خودشناسی و پذیرش خود در هویت - گیمفا

نتیجه‌گیری “A Different Man” خیلی بطور ناگهانی رضایت‌بخش می‌شود. داستان به شیوه‌ای بیش از حد مبهم به پایان خود می‌رسد، انگار که در زمان نزدیک به پایان فیلم، بودجه ته کشیده یا کار ضروری دیگری پیش آمده که باعث شده روایت فیلم از نفس بیفتد و تسلیم پیچیدگی‌های دو سوم ابتدایی خود شود. صحنه پایانی «گای» را در حال خیره شدن به قاب دوربین به تصویر می‌کشد که نماد مبارزه مداوم او با مفاهیم پذیرش‌خود و هویت است و خنده‌ا‌ی تلخ و تمام. در حالی که این تصویر ماهیت مضامین اصلی فیلم را به تصویر می‌کشد، مخاطب ممکن است آن را بیش‌ازحد مبهم بداند و او را راضی نکند، زیرا سؤالاتی در مورد آینده «گای» و اینکه آیا او در نهایت زندگی جدید خود را می‌پذیرد یا خیر، بی‌پاسخ می‌ماند. این پایان غیر قطعی می‌تواند به عنوان یک پتانسیل از دست رفته برای  بررسی بیشتر پیامدهای بلندمدت سفر تحولی «ادوارد/گای» تلقی شود. علاوه بر اینها چندین رشته روایی در فیلمنامه بصورت حل‌نشده رها می‌شود.از رشته‌های روایی حل‌نشده که از ابتدای فیلم نیز مشخص است، رابطه بین «ادوارد/گای» و معشوقه‌اش،«اینگرید» است. در طول فیلم، دگرگونی «ادوارد» به «گای» تا حدودی بر اثر میل او برای جلب توجه «اینگرید» انگیخته می‌شود. با این حال، در ادامه «گای» را  در آپارتمان جدیدش می‌بینیم که مخاطب را در مورد نتیجه رابطه او با «اینگرید» در ابهام می‌گذارد، و بعد هم بطور اتفاقی او را درخیابان تعقیب می‌کند. در سکانس‌های پایانی نیز با ازدواج «اینگرید»، رابطه این دو باز هم نامشخص می‌ماند و تا انتها همینطور است. حل کردن این رشته‌های روایی می‌توانست یک نتیجه رضایت‌بخش‌تر ارائه دهد و بر تأثیر تحول «ادوارد/گای» بر زندگی عاشقانه‌اش جلوه‌ی روشن‌تری بدهد.

«A Different Man» به دلیل اصالت و رویکرد زیرکانه خود نسبت به کلیشه‌های آشنایی که بارها در سینما دیده‌ایم، لایق تحسین است. برخلاف بسیاری از روایت‌هایی که تحولات فیزیکی را ذاتاً مثبت و عامل رستگاری نشان می‌دهند، «A Different Man»  بر این تصورات مهر باطل می‌زند و نشان می‌دهد که چگونه چالش‌های درونی ادوارد علی‌رغم تغییر بیرونی‌اش نه تنها ادامه می‌یابد بلکه تشدید هم می‌شود. این نقد ظریف استانداردهای زیبایی موجود در جامعه، شاید در آینده بتواند بحث‌هایی را در مورد اهمیت بازی دادن بازیگرانی با تجربیات زندگی از شرایط به تصویر کشیده شده، برانگیزد. با این حال، فیلم با برخی سؤالات نیز در بین اهالی رسانه‌ها مواجه شده است؛ در مورد اینکه چرا سباستین استن بعنوان یک بازیگر جذاب برای بازی در نقش ادوارد قبل از جراحی انتخاب شد، مطرح شده است. بنظر نگارنده که با این سؤوال موافقم، حتی اگر فرض کنیم فیلمنامه شیمبرگ با بررسی تضاد بین تصورات اجتماعی از تغییر شکل و زیبایی به این انتخاب پرداخته است. با این حال، این تصمیم، تضاد بین هنجارهای هالیوود و نمایش اصیل فیلم را  مقداری کمرنگ می‌کند.

نقد و بررسی فیلم A Different Man | نقش خودشناسی و پذیرش خود در هویت - گیمفا
آزوالد: «همیشه نگران بازیگری و تصویری که از من روی پوستر بجا می‌مونه بودم، با خودم فکر می‌کردم که حتی زمانیکه من زنده نباشم، مردم به اون تصویر هم نفرت می‌ورزن. اما بعدش این ذهنیت بهم آرامش داد، اگه من وجود نمی‌داشتم که مسخره بشم، اگه این شکنجه‌گرای روحی، من رو نمی‌شناختن، اونوقت یکی دیگه رو پیدا می‌کردن که به باد تمسخر بگیرن.»

البته «A Different Man» از منظر رویکرد اجتماعی-فرهنگی خود نیز خالی از ایراد نیست، یکی از انتقاداتی که البته شاید غیرقابل اجتناب باشد، نمایش فیلم از بیماری نوروفیبروماتوز و تأثیر آن بر شخصیت اصلی، «ادوارد/گای» است. برخی ممکن است استدلال کنند که این فیلم تصور افراد با تفاوت‌های ظاهری معیوب یا نیازمند “اصلاح” را برای پذیرفته شدن توسط جامعه تقویت می‌کند. که خود این ممکن است ناخواسته کلیشه‌های منفی را تقویت کند و در بحاشیه‌‌رفتن افراد با تفاوت‌های فیزیکی کمک کند. ایراد دیگر به تصویر فیلم از تصمیم ادوارد برای انجام عمل جراحی تغییر شکل برمی‌گردد؛ ممکن است که روایت فیلم، نقش عوامل اجتماعی-روانشناختی و عاطفی پیچیده‌ی قابل توجیهی که افراد را به سمت ایجاد تغییرات فیزیکی سوق می‌دهد، مانند: میل به خودسازی، اهداف متعالی شخصی یا رفع نگرانی‌های عملکردی و پزشکی، نادیده گرفته و با تمرکز اصلی بر فشارها و انتظارات اجتماعی، انگیزه‌ها و تجربیات ظریف افرادی که چنین اقداماتی را انجام می‌دهند، کم اهمیت جلوه دهد. ایراد بعدی مربوط به پایان‌بندی فیلم است، برخلاف روند ماجرا، شاید نتیجه‌گیری فیلم بیش از حد خوش‌بینانه یا غیرواقعی تلقی شود، چراکه از واقعیت‌های تلخی که افراد با تفاوت‌های ظاهری اغلب در جامعه با آن مواجه می‌شوند، غافل می‌شود. در حالی که«A Different Man» چشم‌انداز امیدوارکننده‌ای را در مورد پذیرش‌خود و رشد شخصی ارائه می‌دهد، ممکن است به اندازه کافی چالش‌ها و موانع سیستماتیک پیش روی افرادی که با استانداردهای زیبایی غالب جامعه مطابقت ندارند، نادیده بگیرد.

نقد و بررسی فیلم A Different Man | نقش خودشناسی و پذیرش خود در هویت - گیمفا

« A Different Man» یک فیلم جسورانه و ساختارشکن است که روایت‌های سنتی تحول و پذیرش‌خود را به چالش می‌کشد. «شیمبرگ» مخاطبان را به تفکر در مورد پیچیدگی‌های هویت، خودپنداری و انتظارات اجتماعی پیرامون ظاهر انسان دعوت می‌کند. این فیلم با کاوش در سفر تحول‌آمیز شخصیت اصلی خود، «ادوارد/گای»، بینندگان را به‌ چالش‌کشیدن هنجارهای اجتماعی که تصور می‌کنند ظاهر فیزیکی عامل تعیین‌کننده ارزش و خوشبختی فرد است، دعوت می‌کند؛ و به موضوع فراگیر استانداردهای زیبایی اجتماعی و تأثیر آنها بر عزت نفس و هویت فردی می‌پردازد. . اما فیلم هرچه به پایان خود نزدیک می‌شود بیشتر به لکنت می‌افتد و با سکانس انتهایی مبهم خود، بسیاری از سؤالات را بی‌پاسخ رها می‎کند. با این وجود ارزش « A Different Man» با بررسی ملاحظات اخلاقی در مورد پیگیری تحول فیزیکی بالاست. این فیلم انگیزه‌ها و پیامدهای تغییرات شدید در ظاهر فرد جهت برآورده‌کردن انتظارات اجتماعی را زیرسوال می‌برد، و به اهمیت پذیرش تنوع و پرورش جامعه‌ای فراگیرتر کمک می‌کند. از طرفی «شیمبرگ» به دلیل نمایش تأمل‌برانگیز و معتبر مصائب افرادی که با استانداردهای زیبایی جامعه مطابقت ندارند پرورش همدلی در قبال آنها، لایق ستایش است. این فیلم از طریق بازی‌های جذاب، مضامین تکان‌دهنده و داستان‌گویی نوآورانه خود، به عنوان یک اثر فرهنگی مهم در سال ۲۰۲۴ محسوب می‌شود و بینندگان را به بازبینی درک خود از هویت و زیبایی دعوت می‌کند « A Different Man» صرفاً یک داستان تحول فیزیکی نیست، بلکه تأملی بر پیچیدگی‌های پایدار ماهیت انسان و فشارهای اجتماعی است که شکل‌دهنده درک ما از خودمان هستند. «شیمبرگ» با ترکیب طنز تاریک، عمق عاطفی و ریسک‌پذیری هنری، جایگاه خود را به عنوان فیلمسازی که از به چالش کشیدن کلیشه‌ها و بازتعریف داستان‌گویی سینمایی نمی‌ترسد، تثبیت می‌کند.

نمره نویسنده به فیلم: ۷.۵ از ۱۰

بهزاد سالمی

منبع خبر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اخبار کسب و کارها