تعطیلات نوروز فرصت مناسبی است برای تماشای آثار درخشان تاریخ سینما. فیلمهایی که مدتها قبل دیدهایم و مجدد به سراغشان میرویم تا با حس و حال امروزمان با آنها مواجه شویم، یا آثار بزرگی که هنوز فرصت تماشای آنها را پیدا نکردیم و فیلمهای جدیدی که ارزش وقت گذاشتن چند ساعته را دارند. به همین دلیل سعی کردیم فیلمهایی را از دوران سینمای صامت، کلاسیک، مدرن و چند سال گذشته انتخاب کنیم که یا جز آثاری باشند که بهشدت مهم و تاثیرگذار بودند، یا آثاری هستند که کمتر به آنها پرداخته شده است اما ارزش تماشا کردن را دارند.
۱- The kid (1921)
فیلم پسر بچه شاهکار چارلی چاپلین که متاسفانه در آثار بعدی خود هیچوقت نتوانست همچین اثر هنریای خلق کند. فیلم روایتگر عشق میان انسانها در اوج فقر و تنگدستی است. مادری ناچار میشود فرزند خردسال خود را با کاغذی که روی آن نوشته شده است: «لطفا این کودک یتیم را دوست بدارید و از او مراقبت کنید» در خودرویی گرانقیمت رها کند اما از بخت بد او این ماشین توسط دو دزد دزدیده میشود. دست قضا این کودک را در مسیر ولگردی قرار میدهد و یادداشت روی کاغذ قلب او را به رحم میآورد تا سرپرستی آن را بر عهده گیرد. فیلم The Kid از آن دسته آثار سینمای صامت است که شاید فرم هنری آن به ندرت در آثار سینمای غیر صامت پیدا شود.
۲- Stagecoach (1939)
اثر فوقالعاده «جان فورد» بزرگ که سینمای وسترن را در این فیلم معنا میکند. حضور تعداد زیادی کاراکتر که همگی سوار بر دلیجان عازم سفری خطرناک هستند در ابتدا شاید شلخته و گیجکننده به نظر رسد اما شخصیتپردازی فوقالعادهای که کارگردان در این اثر به نمایش درمیآورد، تمامی کاراکترها را در روند داستان و ساختن تعلیق فیلم همراه میکند. استفاده از جلوههای بصری، تکنیک کارگردانی و بازی فوقالعاده «جان وین» در صحنههای اکشن علاقهمندان به ژانر وسترن را پای این فیلم میخکوب میکند. فیلم دلیجان هم به مانند بسیاری از آثار سینمای کلاسیک دارای فرم هنری است. فرمی که منشا آن انسانیتی است که کاراکترهای داستان درگیر آن هستند و در لحظه به لحظه فیلم نمایش داده میشود.
۳- Rear Window (1954)
«هیچکاک» بهقدری آثار خوب دارد که انتخاب بهترینها از میان آنها کار سخت و دشواری است. پنجره پشتی نهتنها جز شاهکارهای این کارگردان است بلکه قطعا جز بهترین آثار تاریخ سینما نیز محسوب میشود. فمنیست به معنای واقعی (نه به معنای امروزی) در این اثر نمایش داده میشود؛ دفاع درست از زن بدون توهین و اهانت به مرد. کارگردان در این فیلم دنیایی میسازد که زن به دلیل شخصیت، رفتار و کنشگری اهمیت پیدا میکند و زیبایی او در این مجموعه جایی ندارد. این اهمیت پیدا کردن از مسیر دوگانهسازی میان مرد و زن، تبدیل مردان به انسانهایی هوسباز و قلدر و نشان دادن زنان منفعل و مظلوم نمیگذرد بلکه هر دو کاراکتر در کنار هم و با همکاری هم اتفاقات فیلم را رقم میزنند. پنجره پشتی را میتوان بارها دید و لذت برد.
۴- The Roof (1956)
«دسیکا» کارگردان ایتالیایی را همه با فیلم دزدان دوچرخه به یاد دارند. این کارگردان شاهکاری دارد به نام سقف که کمتر به آن توجه شده است. تعلیق، انسانیت، عشق، طنز و فرم بهقدری در این فیلم با یکدیگر آمیخته میشوند که کمتر اثری را در تاریخ سینما با این مجموعه از ویژگیها در خاطر دارم. در فیلم The Roof اگرچه دنیا دارای لکههای سیاهی است که روی انسانها تاثیر گذاشته است اما انسانیت میان آنها هرگز اجازه نمیدهد این لکههای سیاه روحشان را نیز آلوده کند. ساختن اتاق کوچکی که فقط یک شب برای آن فرصت است دوست و دشمن را با هم متحد میکند تا مبادا انسانی در این میان زندگیاش آسیب ببیند. فرصت کمی که چنان تعلیقی ایجاد میکند که مخاطب را در تک تک لحظات ساخت این اتاق با کاراکترها همراه میکند. حال المان طنز را نیز به این تعلیق اضافه کنید تا ببینید چه شاهکاری ساخته شده است.
۵- Twelve Angry men (1957)
فیلم ۱۲ مرد خشمگین اثر «سیدنی لومت» را میتوان جز ۵ فیلم برتر تاریخ سینما محسوب کرد. فیلم تک لوکیشنی (به غیر از چند سکانس اولیه) که ۱۲ عضو هیئت منصفه را در کنار یکدیگر جمع میکند تا سرنوشت پسری را رقم بزنند که متهم به قتل پدرش است. فیلمی که دیالوگ زیاد دارد اما هرگز دیالوگمحور نیست و تصویر است که در این اثر نقش پیشبرد داستان را برعهده دارد. تکتک ۱۲ نفر شخصیتپردازی میشوند و از پس شکلگیری شخصیتشان حرفها و تصمیماتشان معنا پیدا میکند. اتاق هیئت منصفه را میتوان سیزدهمین عضو گروه دانست. اتاقی که از یک مکان فراتر میرود و در نسبتی که با کاراکترها برقرار میکند به فضایی تبدیل میشود که در تصمیم اعضا نقش اساسی ایفا میکند.
۶- The Truman Show (1998)
هر وقت «جیم کری» یک اثر جدی بازی میکند مطمئن باشید که شاهکاری خلق میشود. ترومن شو از آن دسته آثاری است که نهتنها به مخاطبان بلکه به تمامی اهل سینما نیز درس کارگردانی میدهد. کارگردانی فوقالعادهای که به مراتب از فیلمنامه اثر جلوتر است و ضعفهای آن را بهخوبی جبران میکند. در دنیای ترومن شو کاراکترهای منفی داستان که شاید تمامی شخصیتها به غیر از کاراکتر «ترومن» را شامل شوند، حد بدی دارند. یعنی فیلم با یک بدی افسارگسیخته مواجه نیست که قهرمان داستانش را در زیر آن له و نابود کند به همین دلیل تلاشهای شخصیت اصلی برای فرار از این دنیا و مواجههاش با واقعیت به شدت بیننده را با او سمپات میکند. ترومن شو با المانهای هنری و زبان سینما، مفاهیم مهم را حسبرانگیز میکند.
۷- Eternal Sunshine of the Spotless Mind (2004)
باز هم اثر فوقالعاده دیگری با بازی «جیم کری». فیلم درخشش ابدی یک ذهن پاک را میتوان جز بزرگترین عاشقانههای تاریخ سینما نامید که حتی قابل مقایسه با آثار درخشان سینمای کلاسیک است. به تصویر کشیدن مفهوم والای عشق با زبان سینما و رساندن آن به فرم هنری کار بسیار سخت و دشواری است که کارگردان بهخوبی از عهده آن برمیآید. فیلم از عشقی صحبت میکند که در ناخودآگاه انسان رخنه کرده و تلاش برای فراموشی آن در خودآگاه، جدالی تماشایی میان عقل و دل برقرار میکند. جدالی که شاید در ظاهر با پیروزی عقل و فراموشی عشق همراه شود اما عشق حقیقی مانند ققنوس از خاکستر خود مجددا برمیخیزد و عاشق و معشوق را به هم میرساند.
۸- The Lives of Others (2006)
سینمای آلمان را هرگز نمیتوان دست کم گرفت. چه در سینمای کلاسیک با آثار درخشان «فریتز لانگ» و چه در آثار مدرن با اثری به نام زندگی دیگران. ساختن فعل خوب در هنر باید همراه با برانگیختن حس مخاطب باشد بنابراین در قیاس با سایر مدیومها از جمله فلسفه و … کار سختتری است. حال تصور کنید کارگردانی در سینما بتواند یک فعل بد را به عملی خوب تبدیل کند، همچین فیلمی را میتوان بدون شک جز برترین آثار تاریخ سینما نامید. فیلم زندگی دیگران در خصوص شنودی است که زندگی یک هنرمند و مهمتر از آن افسری را تحت تاثیر قرار میدهد و از موجودی که کمترین بویی از انسانیت نبرده است، انسانی خلق میکند که رسیدن به درجات آن را آرزوی مخاطب فیلم میکند.
۹- Perfect Days (2023)
فیلم روزهای خوب اثر «ویم وندرس» در دفاع از شرافت انسانی ساخته شده است. به تصویر کشیدن زندگی ساده توالتشویی در توکیو که لحظه به لحظه آن در مخاطب حس خوب ایجاد میکند. فیلم بهقدری ساده برگزار میشود که ممکن است برای مخاطبین ناآشنا با فرم هنری خستهکننده بهنظر رسد. اما اگر بیننده حرفهای سینما هستید، فیلم روزهای خوب شما را یک قدم به اوج انسانیتتان نزدیکتر میکند. نگاه قهرمان داستان به زندگی بهقدری ساده و انسانی است که قادر است تمام دنیا را با خود سمپات کند. عشق به طبیعت و سایر انسانها بدون توجه به شخصیت و رفتارشان نسبت به ما نهتنها در عمل بلکه در زبان هم ساده نیست اما «ویم وندرس» قادر است چنین عشقی بسازد که باورش برای مخاطب ساده و آسان بشود.
۱۰- The Old Oak (2023)
«کن لوچ» را اگر بزرگترین کارگردان زنده حال حاضر دنیا ننامیم، قطعا یکی از آنها است که به گفته خودش بلوط پیر آخرین اثر او است و قرار نیست بعد از آن فیلم دیگری را کارگردانی کند. بنابراین فرصت دیدن این شاهکار را بههیچوجه از دست ندهید. فیلم در خصوص انسانهایی است که فارغ از ملیت، نژاد و مذهب باید در کنار یکدیگر زندگی کنند. موضوعی که میتواند فیلم را در دو تله سیاهنمایی و اتوپیاسازی اندازد که قدرت کارگردانی «کن لوچ» مانع از این کار میشود. دنیای فیلم بلوط پیر نه آن قدر سیاه است که حقیقت دنیا را بر سر مخاطب بکوبد و نه آن قدر سفید است که دروغی توهمانگیز برای او خلق کند. کارگردان در این فیلم نشان میدهد که انساسیت انسانها بهقدری قدرت دارد که میتواند آنها را بدون در نظر گرفتن هیچ المانی کنار یکدیگر قرار دهد.