نقد فیلم The Damned | اثری که نه داستان دارد و نه مستند است

گاهی کارگردانانِ تازه نفس دست به اعمالی شجاعانه می‌زنند. اعمالی که البته تنها در نظر خودشان شجاعانه است و در واقعیت چیزی به جز یک حرکت احمقانه نیست. مثلا همین Roberto Minervini را در نظر بگیرید که فیلم The Damned را ساخته است. وقتی به لیست آثار او نگاه می‌کنیم، خروجی تمامی آثار چیزی به جز فیلم خسته کننده، غیر هنری و عجیب و غریب نیست. این کارگردان به زور می‌خواهد خودش را کارگردانی صاحب جهان، صاحب فرم و صاحب دغدغه معرفی کند، اما همه‌چیز او دقیقا مثل آثارش تیپیکال است! The Damned اثری به شدت بد، خسته کننده و حوصله سر بر است که در دور تند هم قابل تحمل نیست.

نقد فیلم The Damned | اثری که نه داستان دارد و نه مستند است - گیمفا

تئوری مولف وقتی در میان اهالی سینما به راه افتاد؛ ایده جهانی‌اش چه درست و چه غلط، به ما فهماند که فیلمساز خوب همه فیلم‌هایش خوب است و فیلمساز بد همه فیلم‌هایش بد (احتمالا). وقتی رزومه این کارگردان ایتالیایی را می‌دیدم، چقدر به قدرت تئوریسین‌های مولف ایمان آوردم. مثلا برای من مهم نیست که این فیلم جان فورد بهتر است یا آن یکی چون جان فورد ساخته حتما خوب است؛ حتما تماشایی و سینمایی است. اما وقتی یک کارگردان بدون جهان و بدون فرم پشت دوربین می‌ایستاد، هر چه می‌سازد، هر چه می‌نویسد، معلوم است که در انتهای کار هیچ خبری از یک اثر درست و حسابی نیست. Roberto Minervini دقیقا چنین کارگردانی است. قبل‌ها یک فیلم دیگر از او دیده بودم، همیشه در آثارش می‌خواهد چیزهایی بگوید که گویا مطالب مهمی است، مثلا بخشی از زندگی است و غیره. اما آثارش تماما خسته‌کننده و بدون محتوا هستند. از فیلم The Damned تا اولین اثر. The Damned با صحنه‌ای از گرگ‌ها شروع می‌شود. دوربین که شبیه POV یک آدم زخمی بر زمین افتاده است، صحنه‌ای را نشان می‌دهد. گرگ‌ها بر روی جسد حیوانی (گویا گوزن) ایستاده و درحال تکه پاره کردنش هستند. دوربین رفته رفته نزدیک می‌شود و از زاویه‌های مختلفی از این صحنه خشن تصویر می‌دهد. اگر کسی نداند فکر می‌کند نشسته تا مستند حیات وحش ببیند. اما نه. کارگردان بعد از این صحنه خشن دوربینش را به گروهی از سربازان کات می‌زند که در حال گشت زنی در مناطق مرزی با دشمن هستند. خب سوال این است که این صحنه گرگ‌ها برای چه بود؟ چیز خاصی بود که ما نفهمیدیم؟ از گرگ‌ها به سربازها چه ربطی داشت؟ پاسخ من هیچ است اما قطعا کارگردان عزیز پاسخی دارد. او فکر می‌کند جلوه‌ای از وحشی‌گری قدیمی را به تصویر کشیده که بر روی گوزن (زمین) می‌جنگند و می‌درند، اکنون نیز انسان‌ها با همان طبیعت و نهاد وحشی خود، برای زمین می‌جنگند. با اینکه این تصویر کپی ناشیانه و نه چندان هوشمندانه از ادیسه فضایی استنلی کوبریک بود، اما سوال این است که آیا این تصویر یک نماد زورکی و سنجاق شده نبود؟ چرا اصلا کارگردان باید درباره چنین مسئله مهمی نظر بدهد؟ کارگردانی که حتی نتوانسته یک اثر معمولی بسازد؟

نقد فیلم The Damned | اثری که نه داستان دارد و نه مستند است - گیمفا

تنها چند دقیقه بعد از آغاز فیلم هر مخاطبی متوجه دوربین عجیب و غریب فیلم خواهد شد. دوربینی که گویا POV یک نفر است، اما خبری از آن یک نفر نیست. کارگردان خواسته مخاطب خودش را به جای آن یک نفر ببیند. تجربه همزیستی با این گروه گشت زنی داشته و خودش را در میانه جنگ داخلی آمریکا ببیند. اما بگذارید من هم به کارگردان چیزی بگویم. هنر سینما متشکل از اجزای مختلفی است که همگی در یک هارمونی معنا پیدا کرده و به اثر فرم می‌دهند. داستان، بازی، دیالوگ و دوربین و غیره. همه این‌ها ما را در مقام مخاطب به اثر نزدیک کرده و با خلق تعلیق، یک تجربه همزیستی از گروه را به ما می‌دهد. گویی که ما هم جزوی از این گروه هستیم و به نبرد رفته‌ایم. اما نه. کارگردان نه داستان دارد، نه بازی، نه تکنیک و نه فرم. او تنها به تصویر بسنده کرده. تصویر هم به تنهایی نمی‌تواند تجربه همزیستی بدهد. این‌ها همگی تنها دیدن است و دیدن با تجربه فرق دارد. از همین روست که بنده ادعا می‌کنم فیلمساز هیچ درکی از هنر، سینما و تعلیق ندارد. همه‌چیز برای او یک کانسپت آبکی است. مثلا بیایید نگاهی به تکنیک فیلم The Damned داشته باشیم. دوربین که کلا نابود است. نه می‌تواند فضا بدهد و نه حتی درست است. در اکثر مواقع هم اثر کلوزآپ است. آن هم کلوزآپ‌های فوکوس. اولا که کلوزآپ در بحث نما، بسیار جدی و سخت است. وقتی دوربین به کسی کلوزآپ و حتی اکستریم کلوزآپ می‌کند یعنی این کاراکتر چیز مهمی دارد و این همه نزدیک شدنِ دوربین یعنی کارگردان می‌خواهد ما در ذهنیت او شریک شویم. از طرفی هم دوربین روی کاراکترها فوکوس می‌کند! یعنی اهمیت تصویر دوچندان مهم‌تر شده است. اما از سوی دیگر و در متن فیلمنامه، اثر اجازه نزدیک شدن به کاراکترها نمی‌دهد. مشتی آدم‌های بی هویت که دور هم جمع شده‌اند و در متن اثر خبری از کاراکتر نیست. شاید بشود یک فیلم را بدون قهرمان پیش برد اما قطعا نمی‌شود بدون کاراکتر، داستانی را پیش برد. البته بنده احتمال می‌دهم که The Damned فاقد فیلمنامه است و مثل بچه‌های موج نو فرانسه، تنها با یک خط ایده آمده‌اند تا شاهکار خلق کنند. اما این اثر بدون داستان تنها در تیپ و ادا جذاب به نظر می‌رسد. وگرنه در نظر من این عمل، کاری تیپیکال، بی‌معنا و اتلاف وقت هم برای کارگردان، هم برای مخاطب و هم برای من منتقد است. حتی دیالوگ‌ها هم در حد یک تیپ باقی می‌ماند. مثلا وقتی در اواخر فیلم و در چادری که روی آن برف نشسته، بحث دین و ایمان می‌شود؛ تنها چیزی که من می‌بینیم مشتی پرت و پلای دکوراتیو است که خیلی خیلی هم در دام کلیشه می‌افتد. چرا؟ چون من هیچ یک از کاراکترها را نمی‌شناسم. هر چه می‌گویند برایم در حد یک حرف شعاری باقی می‌ماند. البته فیلم با اینکه یک مزخرف محض است، اما یک سکانس اکشن از شبیه خون دشمن دارد. جایی که سربازها این طرف و آن طرف دویده و به دنبال نجات جان خود هستند. این تنها بخشی از فیلم بود که توانستم تحمل کرده و ببینم. غیر از این سکانس، هر چه بود عجیب غریب، خسته کننده با دوربینی لرزان بود که حتی باعث سرگیجه آدم هم می‌شد.

نقد فیلم The Damned | اثری که نه داستان دارد و نه مستند است - گیمفا

در پایان چنین می‌شود گفت که فیلم The Damned اثری خسته‌کننده، با دوربینی بد و فیلمنامه‌ای افتضاح است (اگر فیلمنامه‌ای در کار باشد). فیلم همه‌چیز خود را مدیون یک کانسپت شعاری است که تنها در دام نماد افتاده و ابدا موفق به خلق دغدغه نشده است. این فیلمِ خسته‌کننده با وجود زمان کم برای من قابل تحمل نبود و در یک دور تند آن را تماشا کردم. همان‌طور که در متن نقد اشاره کردم، فیلم تنها یک سکانس اکشن خوب دارد که اگر آن را هم تماشا نکردید، چیز چندان خاصی ازدست نرفته. با توجه به تایتل نقد باری دیگر عنوان می‌کنم که فیلم نه مستند است و نه داستانی. شجاعانه و منحصر به فرد هم نیست. از طرفی هم فکر می‌کنم که اگر فیلم ادا و اطوار خود را کنار می‌گذاشت، می‌توانست به فیلمی قابل قبول و قابل احترام تبدیل شود. اما The Damned چیزی نیست جز یک اثر ادایی و خسته‌کننده.

نمره نویسنده به فیلم: ۲ از ۱۰

منبع خبر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *