در نوشتار امروز به بررسی جدیدترین اثر دیوید لیچ، یعنی فیلم پر سر و صدای The Fall Guy میپردازیم.
دیوید لیچ و چد استالسکی سالها به عنوان بدلکار در صنعت سینما فعالیت میکردند و در نقطهای تصمیم گرفتند تا از اندوختههای خود به عنوان یکی از مهمترین ارکان تولید فیلمهای اکشن استفاده کنند و خود سکان کارگردانی یک فیلم سینمایی را به دست بگیرند. نتیجهی این تصمیم تولد یکی از محبوبترین فرنچایزهای اکشن در قرن بیست و یکم، یعنی جان ویک بوده است.
پس از تولید اولین فیلم جان ویک، چد استالسکی به کار بر روی فرنچایز جان ویک ادامه داد؛ با این حال دیوید لیچ مسیر متفاوتی را پیش گرفت و با خروج از جهان جان ویک و کارگردانی آثاری همانند Atomic Blonde (بلوند اتمی)، Bullet Train (قطار سریعالسیر) و Deadpool 2 به کار بر روی فرنچایزهای گوناگون پرداخت.
جدیدترین اثر دیوید لیچ فیلم The Fall Guy (سپر بلا) با بازی رایان گاسلینگ و امیلی بلانت است. این اثر اقتباسی غیرمستقیم از سریالی انگلیسی به همین نام اثر گلن ای. لارسن فقید است. این اثر روایتگر داستان یک بدلکار مشهور سینما به نام کولت سیورز است که پس از یک حادثهی کاری که منجر به ایجاد صدمات جسمی و روحی عمیقی در او میگردد؛ تصمیم میگیرد تا از زندگی قبلی خود فاصله بگیرد و به عنوان یک پارکبان رستوران مشغول کار میشود.
او پس از مدتی تماسی غیرمنتظره از تهیهکنندهی فیلمهای قبلیاش دریافت میکند. او از وی میخواهد که به عنوان بدلکار باری دیگر به صحنه بازگردد. سیورز در ابتدا مخالفت میکند؛ اما پس از اینکه متوجه میشود کارگردان این فیلم معشوقهی سابقش جودی مورنو با بازی امیلی بلانت است تصمیم خود را تغییر میدهد و به سمت محل فیلمبرداری راهی میشود.
در آنجا مشخص میشود که ستارهی فیلم، تام رایدر با بازی آرون تیلور-جانسون که از قضا سیورز به مدت طولانی بدلکاریهایش را بر عهده داشته است؛ مفقود شده و تهیهکننده از وی میخواهد که رایدر را ظرف ۴۸ ساعت و پیش از آنکه مجبور به تعطیلی کار شوند پیدا کند.
داستان در فیلم The Fall Guy همانند تقریباً ۹۰ درصد آثار اکشن، تنها بهانهای برای شروع فیلم است و اصلاً نقطهی تمرکز این اثر نیست. شخصیتهای فیلم نیز تقریباً سطحی هستند و هیچگاه کاملاً به بلوغ نمیرسند و در قالب یک تیپ باقی میمانند؛ با این حال داستان این اثر اصلاً به مانند برخی دیگر از آثار اکشن به یک مارتن عذابآور برای بیننده تبدیل نمیشود و او با میل خود تا انتها با فیلم همراهی میکند.
چیزی که باعث تمایز The Fall Guy با دیگر آثار کمدی اکشن میشود؛ استفادهی به جا از کمدی و بازی عالی ستارگان این اثر است. کمدی به چاشنی بسیاری از آثار اکشن در قرن ۲۱ام تبدیل شده است و متأسفانه در بیشتر مواقع به جای بهتر کردن اوضاع باعث ایجاد یک شکست مفتضحانه شده است. با این حال The Fall Guy از عنصر کمدی به نحوی استفاده میکند که نه تنها باعث پوشاندهشدن بسیاری از ایرادات شخصیتپردازی کاراکترها در فیلم میشود؛ بلکه روایت جذابی نیز به این اثر میبخشد.
فیلم The Fall Guy به کرات از فکاهی خشک به جای شوخیهای مستقیم استفاده میکند که همین نکته وجه تمایز آن با دیگر آثار مشابه است. فکاهی خشک چون در طی موقعیت رخ میدهد؛ بدون اینکه بیننده را از فضای داستان جدا کند کار خود را انجام میدهد و همین مسئله در کنار نقشآفرینیهای عالی ستارگان این اثر به خصوص رایان گاسلینگ، باعث جذابیت داستان بسیار سطحی این اثر و پوشیدهشدن شخصیتپردازی نهچندان جالب کاراکترها میشود.
بُعد دیگر این اثر که شاید در آثار کارگردانانی مثل دیوید لیچ، مهمترین رکن فیلم باشد؛ سکانسهای اکشن است. با اینکه سکانسهای اکشن متنوع و جذاب طراحی شدهاند؛ اما دچار نوعی از عقبگرد نسبت به آثار پیشین لیچ شدهاند. اگر لیچ پیش از این فیلم، Bullet Train را کارگردانی نکرده بود به راحتی میشد این عقبگرد را به لحن روایی فیلم نسبت داد.
علیرغم این مسئله که فیلم The Fall Guy نسبت به Bullet Train تقریباً در اکثر ارکان سینمایی بهتر عمل میکند؛ اما ضعف سکانسهای اکشن آن نسبت به فیلم Bullet Train کاملاً واضح و مبرهن است. با این حال این مسئله به معنی سرگرمکننده نبودن و جذاب نبودن لحظات اکشن این اثر نیست و امضای خاص دیوید لیچ در آثار اکشن که از تجربهی غنی او به عنوان یک بدلکار نشأت میگیرد در این اثر نیز به وضوح دیده میشود.
دیوید لیچ با The Fall Guy باری دیگر نشان داد که میتوان بدون توهین به شعور مخاطب یک فیلم اکشن غیرجدی و سرگرمکننده ساخت؛ مسئلهای که متأسفانه در این روزهای هالیوود به ندرت دیده میشود. فیلم The Fall Guy یک اکشن کمدی سرگرمکننده است که سعی نمیکند خود را چیزی والاتر از یک فیلم مفرح نشان دهد.
این فیلم با تمام نقصهایی که دارد به مدت ۲ ساعت و ۲۶ دقیقه اوقات خوشی را برای بینندگان فراهم میکند. اگر به دنبال یک فیلم پاپکورنی خوب میگردید که پس از یک هفتهی کاری خستهکننده آن را تماشا کنید و پس از آن احساس خوبی داشته باشید و به خودتان بابت تلفشدن وقتتان دشنام ندهید؛ The Fall Guy برای شماست؛ اما اگر دنبال چیزی سینماییتر، هنریتر و یا هر چیزی فراتر از آنچه The Fall Guy برای ارائه دارد میگردید بهتر است کیلومترها از آن فاصله بگیرید.